دبیرستانی بودم، یه همکلاسی داشتم با خدا قهر بود. میگفت: <<شبی که پدرم از دنیا رفت تا صبح بیشتر از صد و بیست بار آیت الکرسی خوندم. شنیده بودم با دوازده بار خوندنش خدا هر حاجتی رو برآورده میکنه. صبح ولی پدرم هنوز مرده بود. >>
 با اینکه سعی میکردم غمش رو درک کنم، پیش خودم میگفتم: عجب دخترک احمقی! خب اون آدم مرده بوده. خدا چرا باید زنده ش میکرد؟ خدا چرا باید خودش رو به یه دختر بچه اثبات کنه؟
حدود بیست و شش سالگی اتفاقی برام افتاد که می تونست بهترین اتفاق زندگیم باشه. اتفاقی که یه عمر بهش بنازم و برای همیشه به کار درستی خدا ایمان بیارم. می تونست همون پاداشی باشه که در برابر صبر و تلاش هام گرفته باشم. ولی خب!  خدا این بارم دلیلی ندید که خودش رو به یه دخترک احمق ثابت کنه.

ولی کارش درسته

قصه‌ها میرا هستند. غم‌انگیز نیست؟

م مثل مادر ... ( چالش وبلاگی)

خدا ,یه ,رو ,باشه ,دخترک ,ولی ,به یه ,رو به ,خودش رو ,چرا باید ,خدا چرا

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دفتر امام جمعه بخش خلجستان برسی تخصصی لوازم یدکی توسان وبلاگ آرکو فایل ارائه پروژه ، مقاله و تحقیقات دانشجویی مدرسه شاد هیئت شنا شمالغرب تهران samok انگیزشی A.A مطالب اینترنتی filezilla تولیدی قابلمه گرانیت گابین